|
|
|
|
|
"تشیع مصلحت"، تشیع صفوی است و در برابرش تشیع علوی که" تشیع حقیقت" است.
همیشه مصلحت، روپوش دروغین زیبایی بوده است، تا دشمنان"حقیقت"، حقیقت را در
درونش مدفون کنند. و همیشه "مصلحت" تیغ شرعی بوده است تا حقیقت را رو به
قبله ذبح کنند. که مصلحت همیشه مونتاژ دین و دنیا بوده است.
...آنچه گفتی حقیقت است، راست میگویی،خوب تحلیل کردی و نظریهات "کاملا
نظریه اسلام است" اما! ...مصلحت نیست.
این منطق کیست؟ این مصلحتاندیش و منطقش، دشمن و مخالف علی است، و با همین
ابزار و ضربه است که علی، خانهنشین میشود و هنوز هم همین "مصلحت نیست"ها
را چون سدی در برابر همه جنبشها و کوششها میبینیم.
میگوید: "فلان کتاب پر از روایت مجعول است، افکار را خراب میکند ضررش از هر
کتاب ردیهای برای عقاید مردم این زمان بیشتر است..." میپرسیم: "پس بفرمایید
تا مردم بدانند و با خواندنش منحرف نشوند، جوانان نخوانند تا با خواندنش به
اسلام بدبین نشوند!" بله ، ولی ... خوب ... مصلحت نیست!
میگوید: "سینهزنی و قمهزنی و تیغزنی و جریدهکشی و نعشبندی و این حرکات
با اسلام سازگار نیست، لخت شدن مردها در انظار، آسیب زدن به بدن، شرعاً
جایز نیست"، میگوییم: "پس اعلام بفرمایید تا نکنند، مخالفان اسلام و تشیع
نبینند، شما خودتان درستش کنید تا دیگران جور دیگری جمعش نکنند..."
مىفرماید: "بله، ولی... مصلحت نیست"
اعتراف میکند که: "این جور وعظ و تبلیغ دیگر برای این زمان مؤثر نیست، در
برابر هجوم تبلیغات غیرمذهبی و ضد مذهبی و مجهز به آخرین وسائل ارتباطی و
آموزشی و تبلیغی و شیوههای هنری و فنی و علمی جدید نمیتواند مقاومت کند و
از اسلام دفاع اثربخشی کند، باید فیلم را، تلویزیون را، تأتر را، رادیو را
در خدمت بیان جدید مذهب آورد..."
خوشحال میشوی از اینهمه روشنبینی و هوشیاری و احساس زمان و نیاز زمان و
قدرت نقد تحلیل اجتماعی و پیشنهاد میکنی که: "اشکالی ندارد ما حاضریم هر
کاری از دستمان برآید در این راه انجام دهیم." بلافاصله: "بله، ولی هنوز
زود است ، فعلا مصلحت نیست، مصلحت نیست ، مصلحت نیست ، مصلحت نیست.
آری، حقیقت نیست اما مصلحت است، حقیقت است اما مصلحت نیست.
"این است شعار" تشیع مصلحت"
"تشیع مصلحت"، نابود کننده "تشیع حقیقت" است، همچنانکه در تاریخ اسلام ،
"اسلام حقیقت"، قربانی "اسلام مصلحت" شد، که آغاز نبرد میان مصلحت و حقیقت
در سقیفه بود، و مصلحت پیروز شد و از همانجا، همچنان ادامه دارد و همچون دو
خطی که از یک نقطه آغاز میشود و با زاویه یک درجهای از هم دور میشوند و هر
چه میگذرد فاصله بیشتر میشود و بیشتر تا فاصله حقیقت و مصلحت، میشود فاصله
ظلم و عدل، امامت و استبداد، جمود و اجتهاد، ذلت و عزت...، یعنی گذشته و
حال.
این است که برای گریز از تمامی مسئولیتهای شیعه بودن (مذهب مسئولیت) راه
حلهایی ساختهاند و میسازند، تا خوابشان نیاشوبد. من که تمام عمر شاهد
قربانی شدن و پایمال شدن حقیقتها، بوسیله انسانهای مصلحت پرست بودهام، در
مورد "مصلحت" عقده پیدا کردهام و اعتقاد یافتهام که
هیچ چیز غیر از حقیقت، مصلحت نیست
تشیع علوی |
تشیع صفوی |
تشیع علوی تشیع پیروی است |
تشیع صفوی تشیع ستایش |
تشیع علوی تشیع مسئولیت است |
تشیع صفوی تشیع تعطیل همه مسئولیتها |
تشیع علوی تشیع آزادی است |
تشیع صفوی تشیع عبودیت |
تشیع علوی تشیع انقلاب کربلا است |
تشیع صفوی تشیع فاجعه کربلا |
تشیع علوی تشیع اختیار است |
تشیع صفوی تشیع جبر |
تشیع علوی یاری حسین است |
تشیع صفوی گریه بر حسین |
تشیع علوی تشیع انسانیت است |
تشیع صفوی تشیع قومیت |
|
|
|
|