من چيستم؟
افسانهاى خموش در آغوش صد فريب
گرد فريب خوردهاى از عشوه نسيم
خشمى که خفته در پس هر زهر خندهاى
رازى نهفته در دل شبهاى جنگلى
من چيستم؟
فريادهاى خشم به زنجير بستهاى
بهت نگاه خاطرهآميز يک جنون
زهرى چکيده از بن دندان صد اميد
دشنام زشت قحبه بدکار روزگار
من چيستم؟
بر جا زکاروان سبکبار آرزو
خاکسترى به راه
گم کرده مرغ در بدرى راه آشيان
اندر شب سياه
من چيستم؟
تک لکهاى ز ننگ به دامان زندگى
وز ننگ زندگانى، آلوده دامنى
يک ضجه شکسته به حلقوم بىکسى
راز نگفتهاى و سرود نخواندهاى
من چيستم؟
لبخند پرملالت پاييزي غروب
در جستجوى شب
يک شبنم فتاده به چنگ شب
حيات گمنام و بىنشان
در آرزوى سر زدن آفتاب مرگ
خرداد ۱۳۳۶ |