به نام خدا، خدای محمدۖ آخرین پیامبر آزادی، آگاهی و قدرت.
به نام خدای علی(ع)، عدالت مظلوم، مظهر اسلام حق و امام انسان.
به نام خدای خانه فاطمه(س)، که همه عشق و همه آرزو و همه امید نجاتمان این
خانه کوچکی است که به اندازه همه جهان بزرگ است و...
به نام خدای ابوذر، خدای مستضعفین، خدای بیچاره شدگان تاریخ و زمان، خدای
همه کسانی که از آغاز تا آخرالزمان و قیام قائم عدل گستر جهان شکنجه
میدیدند و میبینند، محروم بودند و محرومند و به گونهگون به بیچارگی
گرفتار میشدند و میشوند و اما همواره در مسیر ملت ابراهیم و وراثت جهاد
آدم تا حسین و حسین تا همیشه برای نجات آدمی در تلاش مدام و دائمیاند و
بودهاند و هستند...
به نام خدای شهیدان، شهیدان راه راستی، حق، شهیدان شیعه، شهیدان راه علی
درهمه مکانها و در همه زمانها.
خواهران، برادران الان که اینجا نشسته بودم و منتظر آغاز برنامه بودم،
برنامه شریفی را گوش میکردم، آن جوانی که برای شما قطعهای را خواند، به
این فکر افتادم که این علی چه شعلهای است و ایمان به علی چه آتشی است که
حتی در این منجلاب عفنی که نسلهای پوک، پوچ، آلوده و تباه میسازند، اگر
جرقهای از آن بر وجدان جوانی بیفتد باز هم در چنین ظلمتی و چنین مردابی،
با چنین سرعت و شگفتی او را بر میافروزد و با تمام وجود و هستی تبدیل به
عشقش میکند. و این نمونهای است برای همه کسانی که امید و ایمان دارند که
با بر افروختن آتش علی، در این شبستان سرد و سیاهی که گرفتارش هستند،
بتوانند نجات، آزادی و آگاهی بیایند.
در سراسر جهان همه توطئهها برای نابود کردن نسل جوانی است که میبینیم به
جای همه حقها و همه آزادیهایی که در آرزویش هست و نیاز به آن دارد، فقط
به او «آزادی جنسی» میدهند، در سراسر جهان دستگاههای تبلیغاتی، مطبوعات،
رادیوها، تلویزیونها، هنر، همه در تلاش تامین چنین نیازی برای او هستند،
در مقابل از مکتب علی و شعلهای که از خانه متروک و خاموش فاطمه همواره
جستن میکند، اگر لیاقت آن را داشته باشیم که از این آتش قبسی بگیریم و
ارمغان این نسل کنیم، میتوانیم آتشی برافروزیم و امیدوار باشیم که در این
ركود و سکوت و تفرقه، حرکت و امید، هدف و گرما و روشنایی ایجاد کنیم و نسلی
بسازیم، درخشان و نیرومند، بر مبنا و اساسی که علی با سکوتش، با جهادش و
بارنجش برای ما گذاشته است. این همه امیدی است و همه تلاشی است که در حد
خودمان، هر چند اندک، در جستجویش هستیم و امیدواریم که روزی برسد و آن روز
خیلی دور نباشد که به جای بدبینیها و به جای بدگوییها و به جای
بذرافشانیهای سیاه و بدبینانه - که در میان برادران و همدلان و همدردان و
پیروان خانواده علی و فاطمه میافشانند و میکوشند همه را روی در روی هم
قراردهند تا روی از دشمن بتابند و به خویش سرگرم شوند - روزی را داشته
باشیم که به جای اتهام زدن، کوبیدن، طرد کردن، و لجن مال کردن، به پیروی از
علی، از محبت و تفاهم و دوست داشتن یکدیگر لذت ببریم.
امیدوارم چنین روزی بسیار نزدیک باشد!
روزی که دانشجویان ما در کنار طلبه ما و استاد ما در کنار عالم ما و مؤمن
ما در کنار روشنفکر ما و جوان ما در کنار پیر ما و متجدد ما در کنار متقدم
ما و دختر ما در کنار مادرش و پسر ما درکنار پدرش و همه در یک صف، در کنار
خانه فاطمه بایستیم، روی در روی همه توطئههایی که علیه ما میشود. دعا
کنید که آن روز زود برسد.
موضوعی که امروز برای سخن گفتن انتخاب کردهام، بر اساس یک هدف و یک شعار
کلی است که باید هدف و شعار همه ما بشود. این تنها سندی که داریم و تنها
ریسمان استواری که هنوز از آسمان آویخته است و نیز تنها پایگاهی که همه
دستهها، شعبهها و فرقههای پراكنده ما میتوانند به آن برگردند و در کنار
آن بایستند تا برادری پیشین را تجدید کنند، «قرآن» است.
تنها سندی که نتوانستهاند کوچکترین خدشهای برآن وارد کنند و یا
کوچکترین تحریفی چه کم و چه زیاد درآن به وجود آورند.
قدرتهای بزرگ جنایتکار، خلفا، ملوک، علمای سوء و دشمنان داخلی و خارجی که
ترس اساسیشان از قرآن بوده است، خوشبختانه، همه کار کردهاند، جز اینکه
بتوانند قرآن را نفی و یا نابود کنند، و فقط تلاش کردهاند که قرآن را بد
تفهیم کنند، تلاش کردهاند تا قرآن را از مسیر زندگی، تفکر و مطالعه و بینش
صحیح و تحصیل مذهبیمان کنار بگذارند، کوشش کردند تا آنجایی هم که قرآن
مطرح است فقط به زیبایی تجلید و یا فقط به قرائتش منحصر باشد.
اما به هر حال آنچه که هست، و آنچه که برای همه مسلمانهای جهان وجود دارد،
پیر و جوان، تحصیل کرده و عامی، شیعی و غیر شیعی، شرقی و غربی، هركس، از هر
فرقهای و از هر نسلی و با هر بینش و فرهنگی که باشد معتقد است که: «سنگ
زیرین اسلام قرآن است».
و قرآن علیرغم تمام توطئههایی که در طول تاریخ شده تا مطرح نشود، محفوظ
مانده و مطرح شده و تمام کوشش ما باید این باشد که قرآن را در جامعه مطرح
کنیم.
به شما که مرا به عنوان معلم خود قبول دارید (به دانشجویان) عرض میکنم
تمام تلاش ما باید این باشد، هر جا که هستیم، هر جا که میتوانیم چند
نفرمان جمع شویم، مسجدی داشته باشیم، حسینیهای داشته باشیم، محفل مذهبی یا
علمی و یا اخلاقی داشته باشیم، در هر شهری، در هر دهی و در هرمحلهای، در
هر ادارهای، در هر کارخانهای که هستیم، بکوشیم تا یک بنیاد قرآنی ایجاد
کنیم و برای شروع - در هر سطحی - قابل قبول است. بکوشیم که دو مرتبه همه
مسجدیهای ما، همه حسینیههای ما، همه محفلهای دینی ما مسجد و محفل دینی
قرآن باشد.
البته برای رسیدن به این هدف همه چیز، حدیث، روایت، تاریخ، سیره پیغمبر و
سیره ائمه باید در پیرامون قرآن باشد، زیرا آنها وسیله فهم درست قرآنند،
قرآن ما را از آنها بینیاز نمیکند، و برای فهم و راه یافتن درست به قرآن،
عترت بهترین راه درست رسیدن به قرآن است، ائمه ما بهترین و مطمئنترین
مفسرین قرآنی هستند و علی بهترین کسی است که ما به وسیله او میتوانیم قرآن
را درست بخوانیم و بفهمیم، پس قلب باید قرآن باشد و نبض ما با تپش قرآن
بزند.
و بدین گونه است که همه پراکندگیها در پیرامون قرآن به وحدت خواهد آمد و
همه سوء تفاهمها و بدبینیها - با زبان قرآن، و با میانجیگری قرآن - به
تفاهم و وحدت بدل خواهد گشت.
بنابراین، امشب که شب خاصی است و از علی باید سخن گفت و به مسائل اخلاقی
پرداخت و سخن خطابی گفت، بر عکس، یک متن خاصی را از قرآن انتخاب کردهام و
به عنوان نمونه دادن بیآنکه مدعی مفسر بودن یا عالم بودن قرآن باشم فقط به
این عنوان که نشان بدهم، این گفته و ادعای طرفداران قرآن، که قرآن زنده
است، یک نوع تبلیغ متعصبین به کتاب آسمانیشان نیست، یک نمونه عینی دارد که
هر فرد مسلمان یا غیر مسلمان منصف و آگاه و بیغرض میتواند حسش کند.
درس امشب از یک سوره قرآن است، و نشان دهنده آن است که گویی هم اکنون نازل
شده و خطاب به مسلمین هم اکنون دنیاست وشأن نزولش به وضعی است که مسلمانان
دنیا در حال حاضر دارند و آن سوره روم است که یک پیام شگفت انگیز زنده و
نیرومندی به همه روشنفکران مسئول زمان ماست، روشنفکر مسئول جامعه مسلمانی
که میکوشد تا مسلمانان را در این درگیریها و جبهه گیریهاي نیرومند جهان
راه نجات بیاموزد وآگاهی وآزادی به آنها ارائه دهد؛ مخاطب، چنین مسلمان
مسئول وآگاه است.
این است که من از آقایان عذر میخواهم که بر خلاف آنچه که رسم مجالس دینی
ما است یک سوره از قرآن را در شکل تفسیری و درسی مطرح میکنم، زیرا که خود
شما نشان دهنده وضع حاضر جامعه ما و اذهان عمومی ما هستید و نیاز و حرکت و
ضرورت زمان را حس کردهاید و ریشه و علت هر چه که میگذرد و هر چه که هست
تشخیص میدهید. همچنان که گفتم سوره روم یکی از نشانههای اثبات این اصل
است که قرآن زنده است در حالی که همه چیز در تغییر است، همه چیز میمیرد،
میزاید، دردها و نیازها و بینشها و سرنوشت جوامع بشری همیشه در حال
تغییرو عوض شدن است، ولی قرآن سخنی است که در همه تحولات و تغییرات ثابت
میماند و اثر عملی دارد، و به انسان آگاه در هر شرایطی اعم از سیاسی،
فرهنگی، طبقاتی و اجتماعی که گرفتار باشد راه نشان میدهد و او را نجات
میبخشد.
سوره روم برای اینکه فرصت کم است متن کامل سوره روم را نمیخوانم؛ بیشتر به
آیاتی تکیه میکنم که به آن پیام مربوط است و از آقایان دانشجویان خواهش
میکنم بعداً هر گاه فراغتی پیدا کردند، تمام سوره را با روایات و تفاسیری
که درباره این سوره آمده است مطالعه و درباره آن تعقل کنید تا محتوای عظیم
و غنی این سوره را کشف کنید و نمونهای باشد که چگونه میتوانیم به قرآن
برگردیم.
بنابراین هر روشنفکر مسئول امروز که در جامعه اسلامی برای راهیابی، و انجام
تعهد و مسئولیتی که در قبال جامعهاش در جستجوی مکتبها و راه حلها و
ایدئولوژیها گوناگون دارد، اگر به این کتاب بزرگ برگردد، میتواند برای
نجات جامعه مسلمان از وضعی که دارد بهترین آموزشها را از این کتاب برگیرد
و معجزه و جاودان بودن این کتاب را عملاً حس کند.
بسم الله الرحمن الرحیم الم غلبت الروم فی ادنی الارض وهم من بعد
غلبهم سیغلبون.
روم مغلوب شد در ادنی الارض، در یک زمینی که نزدیکترین زمین است، و این
رومیها بعد از اینکه مغلوب شدند غلبه خواهند کرد فی بضع سنین، بعد از
مغلوب شدنشان غلبه خواهند کرد فی بضع سنین، در اند سال، بضع یعنی اند، از
سه تا نه سال.
لله الامر من قبل و من بعد.
امر از آن خداوند است از پیش و از بعد.
و یومئذ یفرح المومنون.
و در آن روز که رومیها غلبه خواهند کرد در مدتی کهاند سال بیشتر نیست
مومنين شاد میشوند، گره کار و پیام در این جاست، در این قسمت مسالهای
وجود دارد به نام پیش بینی، خبر از آیندهای که همه کس از آن بیخبر است
ولی قرآن خبر میدهد، با آن دقت و قاطعیت اعلام میکند در کی؟ و چه وقت؟ در
موقعی که رومیها شکست خوردند، پیغمبر از قول وحی نه از اظهار نظر شخصی،
بدون تردید عین آیهای را که به او وحی شده است اعلام میکند که در مدت
اند سال دیگر یعنی کمتر از ۹ سال حتما رومیهای شکست خورده پیروز خواهند
شد، و این یک پیش بینی است که کوچکترین تردیدی در آن نیست، زیرا اگر
کوچکترین تردیدی میداشت پیغمبر آن را اعلام نمیکرد. نمیگوید آینده
نزدیک یا دور که بشود آن را کش داد، ۳۰ یا صد سال دیگر - که در طول تاریخ
یک چشم به هم زدن است - دقیق معین میکند که کمتر از ۹ سال دیگر قطعاً
رومیهای شکست خورده موفق خواهند شد و بر فاتحین پیروز میگردند، در ادنی
الارض شکست خوردند و پس ازاند سال آن شکست را جبران خواهند کرد.
بنابراین برای فهم و درک قرآن گاه جغرافیا لازم است و گاه تاریخ تا قضیه
بهتر روشن شود، اول یک پیش بینی مطرح میشود بعد آن پیش بینی درست درآمده،
اعتبار این کلام تحقق پیدا میکند، و ما وقتی که این سوره یا متون مشابه آن
را میخوانیم بیشتر به این مساله تکیه میکنیم یعنی آنچه را معجزه مینامیم
بر خلاف قدرت و بر خلاف تعقل ما است و شعور و عقلمان به آن نمیرسد، ولی
بعد که قرآن یا پیامبر آن مفهوم را اعلام میکند و عملی را که دیگران از
انجامش عاجزند انجام میدهد، برای مردم ایمان ایجاد میکند و اعتراف بر
خارق العاده بودن منشأ قدرت و دانش پیامبر و قرآن میکند.
این را هم عرض کنم که معجزه آنچنان که موسی و یا عیسی و پیغمبر اسلام و یا
همه انبیاء داشتهاند برای ایجاد ایمان و یقین و اعتراف به غیبی بودن منشأ
قدرت و دانش پیغمبراست، و این یک فرد عامی است که از پیغمبر معجزه
میخواهد، عامی است که میگوید: اگر این سنگ ریزه را در دستت تبدیل به طلا
کنی میفهمم تو پیامبری، ولی انسان آگاه و حقیقتشناس، پیامبر را با این
قبيل معجزهها نمیشناسد، بلکه او را از پیامش میشناسد، قرآن را از معنایش
میشناسد و آهنگ و لحن و طرز سخن گفتن را میشناسد که عادی نیست، بشری
نیست، ولو آن پیش بینیها را هم نکند و از آینده یا از پشت کوه که مردم
اطلاع ندارند خبر ندهد. این است که قرآن بزرگترین معجزه پیامبر و برای
آینده است، زیرا که بعد از نبوت پیامبر اسلام، انسان بیشتر آگاهی و رشد
عقلی و منطقی خواهد داشت و او است كه قرآن را از طرز سخن گفتنش تشخیص
میدهد که سخن، خدایی است و پیام محمد(ص) را بزرگترین نشان نبوت او
میشناسد.
این است که مسلمانهایی چون علی(ع)، ابوذر، عمار، سلمان، و... از پیغمبر
معجزه نخواستند، تا لب به سخن گشود دریافتند که این «او»ست.
ابوذز تا از صحرا آمد و چشمش به پیغمبر افتاد نبوت و رسالت و پیام حضرتش را
پرسید و با پاسخ سادهای که شنید، یقین کرد که موعود جانهای زنده، هم
اوست، و با تمامی ایمان، عمر و وجود و هستیاش را نثار پیام پیامبر کرد.
علی، جوانی هشت نه ساله است که به دلیل فقر پدر، در خانه پسر عم خویش -
محمدۖ - زندگی میکند و تا پیامبر و خدیجه را میبیند که به سجده میروند و
بر میخیزند، علت را میپرسد و پیامبربه سادگی پاسخ میدهد که:
«من از جانب خدا مأمورم که مردم را به این دو اصل دعوت کنم، نخست
اینکه خدا یکی است و همه این خدایان، دروغین وساختگیاند و دیگر اینکه
من ابلاغ کننده و پیامبر اویم».
علی در اینجا سخن خیلی عجیبی میگوید:
«اجازه بدهید من با پدرم مشورت کنم».
میفرماید، مشورت کن. و علی بلا فاصله به اتاق خودش میرود و شب را تا صبح
بیدار میماند، از خود میپرسد این دعوت چیست؟ صبح بدون اینکه از خانه
پیغمبر خارج شود و با پدرش مشورت کند برمیگردد و میگوید:
«اسلام را بر من عر ضه کن، دیشب را تا صبح فکر میکردم، گفتم،
خداوند برای خلقت من با ابوطالب مشورت نکرد، اکنون من چرا برای پرستیدن
او باید با ابوطالب مشورت کنم و اجازه بخواهم، اسلام را عرضه کن.»
پیامبر، اسلام را بر این کودک خردسال عرضه میکند و او میپذیرد، تسلیم
میشود، دست بیعت میدهد و به قول کارلایل: این دستکوچک خردسال وقتی در
دست بزرگ و نیرومند پیغمبر قرار میگیرد، مسیر تاریخ انسان را تغییر
میدهد.
مردم آگاه چنیناند و برای ایمان یافتن نیازمند معجزه نیستند.
بیشتر ذهنها که متوجه این سوره هستند، بیش از هر چیز به این نکته توجه
کرهاند که قرآن در یک ظرف زمانی معین و محدود پیروزی رومیها را پیش بینی
کرده و بعد هم آینده نشان داده که پیش بینی درست بوده است و رومیها پیروز
شدهاند. پس این پیش بینی درست معجزه بزرگی است. خیال کردهاند که گره
اساسی و اوج سخن در همین جاست، غیب گویی از آیندهای است که تحقق پیدا کرده
و این نشانه نبوت پیغمبر و نشانهای است از کلام خداوند.
|