|
قرن ما در جستجوی علی بخش ۳ دکتر علی شریعتی |
|
چه مسألهای را؟ میخواهیم نیازهای خودمان را مطرح کنیم، مسلماً آن دانشجو
یا جوانی که در امریکای لاتین است، وضع زندگیش، زندگی اجتماعیش، نظام
سیاسیاش، نظام اقتصادیاش، فرهنگش، تاریخش، مذهبش، و رشد اجتماعیمردمش با
آن رفیق دیگرمان که در آسیای دور است، با آن کسی که در آفریقای سیاه است،
با آن کسی که در آفریقای شمالی است، با آن کسی که در هند، در ایران، در
ترکیه، در یونان و یا در اروپای شرقی است، فرق دارد.اینها شرایط مختلف
دارند و نظام اجتماعیآنها، فرهنگشان، زبانشان، مشکلات خاص بومیشان و
همچنین مردمشان و نظام حاکم اجتماعی آنها و همچنین روابط طبقاتی آنها با
هم یکی نیست. اما همچنان که فرانتس فانون میگفت «دنیای سوم علیرغم
اختلافات داخلیش، علیرغم فرهنگها، مذهبها، زبانها، سطح رشد اقتصادی و
تیپ تولید مختلف و رابطههای مختلفی که با غرب دارند، با هم مختلفاند، اما
در اساسیترین شعارها، اساسیترین مبانی اعتقادی و اساسیترین مبانیای که
یک ایدئولوژی را میسازد و یا شکل میدهد همه با هم مشترکند» و بنابراین
(این، حرف فرانتس فانون است): «همه روشنفکران دنیای سوم، چه آفریقایی، چه
آمریکای لاتینی و چه آسیایی، باید بکوشند تا جهت مسئولیت خودشان را در زمان
و تعهد روشنگری و روشنفکری خودشان را در جامعهشان بر مبنای کلیترین
شعارها و ایدهآلها و خواستهای مشترک در دنیای سوم پیریزی کنند و بجای
این که در قالب های بومی، محلی و شخصی محبوس و محدود بشوند، در یک
جهانبینی وسیع، در سطح بشریت قرن بیستم و در مسیر جبر تاریخی که بطرف
آینده میرود و همچنین براساس اساسیترین و بزرگترین پایههای اعتقادی و
هدفهای مشترک که در دنیای سوم با هم مشترکند، مکتب خود را پیریزی کنند.»
در انقلاب اسلامی نخستین نسلی است که اساساً وجودش با اولین بارش وحی، یعنی آغاز ایدئولوژی، و همچنین با اولین آغاز نهضت انقلابی آغاز شده است. یعنی بلافاصله تا بعثت پیغمبر آغاز شده و کلمه بر قلب پیغمبر، به عنوان بنیانگذار این فکر، نازل شده، نزول دومش بر قلب اوست، و در این موقع ۸ ساله یا ۱۰ ساله است.
چیز عجیب این است که در جامعهی قبایلی آن زمان، که تعصبهای خانوادگی خیلی شدید است، دست تقدیر، برای سرنوشتی که در کار ساختنش است، این کودک را که پدر بسیار متشخصی مثل ابوطالب دارد، به نام فقر، به خانهی پسرعمو میکشاند، و او در کنار فاطمه و با کسی بزرگ میشود که سرنوشت پیوند و طرح و نقشهی شگفتی برای این دو کودک پیشبینی کرده است.
رابطه پیغمبر و علی رابطه متقابل عجیبی است: پیغمبر که فرزند عبدالله و نوهی عبدالمطلب ثروتمند و متشخص است، بقدری یتیم و فقیر میشود که ناچار به خانهی ابوطالب پدر علی میرود و فاطمه- مادر علی- پرستارش میشود. بعد از این که پیغمبر در زیر سرپرستی و پرستاری پدر و مادر علی بزرگ میشود، خود خانوادهی علی ورشکست میشود، بطوریکه بعد علی- درست مثل این که دارد جوابش گفته میشود- به نام فقر وارد خانهی پیغمبر میشود و تحت سرپرستی پیغمبر و خدیجه بزرگ میشود، یعنی پیغمبر کودکیش را در دامن مادر علی و در زیر دست پدر علی و علی، برعکس، کودکیش را در زیردست پیغمبر و در حمایت خدیجه یعنی پدر فاطمه و مادر فاطمه میگذراند. این، طرح کاملی بوده که از اولش تدوین شده است.
علی مظهر شمشیر و قدرت جهاد در جبهه و همچنین
قهرمان رهبری جنگ است. و این، غیر از قهرمانی جنگ است؛ او مظهر فرماندهی
است. بلافاصله در احد بعد از افتادن حمزه، علی به عنوان هم بزرگترین
شمشیرزن و هم بزرگترین رهبر جبهه و فرمانده جنگ مشخص و مطرح میشود. تا
موقعی که حمزه بود، بزرگتر بودن حمزه، قهرمانی او و شخصیت شگفت او مطرح بود
(حمزه در خود احد میافتد و بوسیله «وحشی» ترور میشود).
(علی) حتی در عصر خلفایی که حق او را غصب کردهاند- و او از وضع (در زمان آنها) بشدت ناراضی است-، مسئولیت اجتماعیش را فراموش نمیکند. من زیاد نمونه نقل نمیکنم، برای این که غالباً نمونهها را شنیدهایم و مطرح میشود. من اینجا فقط بخاطر مطالعه فصلبندی میکنم.
این «نخاوله» که شیعه هستند و الان در مدینه نخلکارند، یادگار اولین کاری هستند که حضرت امیر در دورهای که از سیاست کنار زده میشود، می کند. او آنجا به یک تولید کشاورزی عجیب میپردازد؛ هم در اطراف مدینه چاههایی میزند که در خود میقات مسجد شجره هست («آبار» علی)، و هم در ینبع که دور از مدینه است یک مرکز کشاورزی میسازد و به تولید میپردازد. و شاید برای اولین بار است که کسی در این منطقه اساساً کشاورزی را، به شکل دقیقش و به شکل یک سرمایهگذاری یک کار متراکم و برجسته، شروع میکند. البته باغهای نخلستان در اطراف مدینه، بصورت خیلی بدوی وجود داشته، ولی در دورهی قبائلی، کار اساسی بیشتر تجارت و دامداری است؛ و علی است که برای اولین بار خودش، به تنهایی، در تبدیل مسأله دامداری و مسأله تجارت- به آن شکل بدوی و کاروانیاش، در آن نظام- به تولید کشاورزی نقش یک بنیانگذار و مؤسس را دارد.
دیوان شعری که منسوب به حضرت امیر است، الان در دسترس هست. البته من زیاد بر آن تکیه نمیکنم؛ اما چیزی که به آن بیشتر تکیه دارم، نثر است. آنچه غالباً متوجه نیستند اینست که نثر نهج البلاغه را الان با نثر متون دیگر مقایسه میکنند و میگویند «اینقدر باشکوه است، اینقدر با ارزش است»؛ (در حالی که) باید عامل زمان را در نظر بگیرند؛ به این معنی که در موقعی که نهجالبلاغه تدوین شده، اساساً زبان نثر عرب، زبان نبوده؛ فقط شعر عرب است که به شکل بسیار محدودی برجستگی دارد، ولی نثر عرب، در قرن اول، هرگز نثری که بشود به آن «متن» گفت، نیست. بعضی از نامههایی که از قرن اول مانده، نشان میدهد که نامهها عبارتند از چند کلمهی بسیار خشک و بدون جملهسازی درست، در صورتی که نهجالبلاغه نشان دهنده نثری است که در دوره کمال ادبیات یک زبان و در عالیترین مرحلهی تلطیف زبان نویسندگی و همچنین ادبیات ممکن است پیدا شود. در دورهای که اساساً هنوز یک کتاب وجود ندارد و شاید علی، و حتی اطرافیان و ملت و محیطش، غیر از قرآن، کتاب دیگری نخواندهاند، از چنین کسی، در آن سطح و در یک جامعهی کاملاً بدوی، نثری در این حد ظریف، عمیق، خوشآهنگ و ثروتمند از لحاظ تعبیر، یک اعجاز است، و نشان دهندهی لطیفترین حالت ادبی و هنری و کلامی در یک انسان بسیار پیشرفته، از نظر ادبیات، است.
غالباً این گونه معروف است که کسانی که خوب چیز مینویسند، نمیتوانند خوب حرف بزنند و کسانی که خوب حرف میزنند، نویسندهی خوبی نیستند؛ بسیار کماند که هر دو استعداد را در اوج داشته باشند؛ (در حالی که) هم سخن و هم قلم علی- هر دو-، که در نهجالبلاغه هست، در عالیترین سطح است، که در زمان او ممکن نبوده- از نظر سبکشناسی میگویم.
اگر در اوایل نهجالبلاغه نگاه کنید، به متونی بر میخورید مقاله مانند، که گویی از یک مغز فیلسوف دقیقاندیش عقلی تراوش کرده؛ گویی آتن است که سخن میگوید یا اسکندریهی قرون سوم و چهارم است که سخن میگوید، اگر کسی بخواهد از روی سبکشناسی قیاس کند، هرگز قابل پیشبینی نیست که کسی اندیشهی فلسفی در این حد از عمق، و جهانبینی در این وسعت، و بینش عقلی و استدلال منطقی و عقلی در این حد از استحکام دارد، یک کارگر است، یا یک سخنران و خطیب اجتماعی است و یا یک شمشیرزن و فرماندهی جنگ و یک افسر بسیار رشید صحنههای شمشیر و خون است!
|
|||||||||||||||||||||
|
||||